خاطراتی دربارۀ حجةالاسلام‌والمسلمین حاج شیخ محمد واله

خاطراتی دربارۀ حجةالاسلام‌والمسلمین حاج شیخ محمد واله

در مصاحبه با برخی از برجسته‌ترین شاگردان و همراهان این عالم عامل و خطیب برجسته کاشمری

ناقل: حجة‌السلام شیخ علی احدی 

یکی از توفیقاتی که خدای متعال به حاجآقای واله عنایت کرده بود این که حرفشان با عملشان جور در میآمد. این خیلی مهم است یعنی مصداق این روایت امام کاظم؟ع؟ بودند که «إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ؛ شيعه على فقط كسى است كه كردار او مؤيّد گفتارش باشد.»[1] این توفیق بزرگی است هر کسی نمیتواند به صورت کامل داشته باشد. حرفی که میزدند خودشان عمل میکردند. الآن از هر کسی بپرسید برای حاجآقای واله یک ویژگی بگو که جامع باشد میگوید عالم عامل بودند.

در شهرستان ما (کاشمر) ایشان در مسجد جامع، بین الصلاتین، ده دقیقه صحبت میکردند. حالا اگر تشریف بیاورید دهها جوانِ آن موقع و میانسالِ الآن حرفشان این است میگویند ما که به مسجد می‌آمدیم امیدمان و عشقمان همان ده دقیقه صحبت‌های حاجآقای واله بود. چرا؟ چون کلام ایشان تأثیرگذار بود و ریشهاش برمیگشت به همین که اهل عمل بودن.

در روایات داریم که اگر عالم به علمش عمل کند خدای متعال تأثیرگذاری به حرف او میبخشد. اما اگر عمل نکند «إِنَّ اَلْعَالِمَ إِذَا لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ اَلْقُلُوبِ كَمَا يَزِلُّ اَلْمَطَرُ عَنِ اَلصَّفَا؛ :بيقين چون عالم به علم خود عمل نكند اندرز او از دلها بلغزد و فروريزد و بر دل ننشيند و بى‌اثر باشد چنانكه قطره باران از روى سنگ صاف فروريزد و در آن فرونرود.»[2]

مرحوم حاجآقای واله آنچنان تأثیرگذار بودند که بعضی از اقوام و دوستان ما حاجآقای واله را فقط یک بار در مسجد جامع دیده‌اند ولی همان، خاطره مانده برایشان. 

یکی از فرهنگیهای کاشمر، آن زمان شاید هنوز محصل بود. میگفت من رفتم در مسجد جامع، یک سؤال کردم از حاجآقای واله، احکام شرعی پرسیدم. میگفت من مطمئنم حاجآقا بلد بودند ولی دستمالی که کتابها را میبستند باز کردند، کتاب را آوردند فرمودند نگاه کن پسرم، اینجای کتاب در توضیحالمسائل اینجا چنین نوشته. آن وقت من مفهوم توضیحالمسائل را نمیدانستم، در یک برخورد به من یاد دادند توضیحالمسائلی هست، مرجع تقلیدی هست، باید کلام مستند باشد، شاید دو سه دقیقه این برخورد بیشتر نبوده است اما برای یک جوان برای یک دانشآموز به‌گونه‌ای بوده که هنوز بعد از سالها یاد میکند و اثر خودش را گذاشته است. 


[1]الكافی، ج 8، ص 228. 

[2]الکافی، ج ۱،  ص ۴۴.

حا‌ج‌آقای قرائتی

روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان · 1404/3/27 21:04 ·

ناقل: حجة‌السلام شیخ علی احدی 

در همین سفر (به فِرگ کاشمر) قبل از بازگشت متوجه شدیم که جناب حاجآقای قرائتی؟حفظ؟ کمی قبل از ما یک سفری داشتند کاشمر. یک اجتماع خیلی عظیمی هم در مسجد جامع، در شب جمعهای جمع شدند که به حسب نقل دوستان تمام صحن پر بوده است. ایشان صحبتهای خیلی خوبی داشته‌اند و هم قبل از منبر حا‌ج‌آقای قرائتی و هم بعد از آن، با مرثیهخوانی سید بزرگوار که از افتخارات شهرستان ما به حساب میآیند، مرحوم حاج سیدعلی آقای عاجل. خیلی مجلس عجیبی شده بود؛ مجلس باصفایی، مطالب خیلی خوب. ایشان چه نکات ارزشمندی را در پوشش شوخی بیان کرد که آن لبّ دین، لبّ اسلام، مغز خیلی از معارف همان است. 

نوار صوتی این جلسه در یک سطح قابل توجهی تکثیر شده بود، حاجآقا هم مطلع شدند، فرمودند که برای ما یکی از این نوارهای سخنرانی بگیرید. در برگشت باز با اتوبوس آمدیم. آن وقتها گاهی بعضی از اتوبوسها از آهنگهایی استفاده میکردند که نامناسب بود.

وقتی سوار اتوبوس شدیم حاجآقای واله فرمودند همان نوار را بدهید به راننده بگویید بگذارند؛ چقدر جالب شد! صحبت‌های آقای قرائتی به قدری مسافران را خنداندند که سفر تبدیل شد به یک سفر تفریحی! می‌خندیدند و شاد بودند، شوخیهای آقای قرائتی که تمام شد بعد روضۀ آقای عاجلمان هم سوز و گدازی به جمعیت داد.

اینجا معلوم شد حکمت کار که خدای متعال را که چگونه امور را جور میکند؛ عمدۀ وقت سفر به بیان حقایق دین گذشت در عین شادی و تفریح بعد هم ذکر مصائب اهل بیت؟عهم؟، آن مشکلاتی هم که گاهی در اتوبوسها پیش میآمد ایجاد نشد. 

امامزاده سید حمزه

روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان · 1404/3/27 21:01 ·

ناقل: حجة‌السلام شیخ علی احدی 

در همان سفربه فِرگ کاشمر که خدمت این دو بزرگوار (حاجآقای موسوینژاد و حاجآقای واله) بودیم، یک روز رفتیم زیارت حضرت سید حمزه؟س؟. کاشمر چند تا امامزادۀ عظیمالشأن دارند، یکی از آنها حضرت حمزة بن موسی بن جعفر؟عهما؟ است. یک مطلب جالبی را آنجا حاجآقای واله به حاجآقای موسوینژاد گفتند که من چون این را چند بار هم نقل کردم در صحبتها و منبرها، دوست دارم در تاریخ بماند، چون کس دیگری شاهد این قضیه نبوده است و میتوانم شهادت بدهم دقیق به همین شکلی که عرض میکنم اتفاق افتاد؛ رفتیم زیارت حضرت سید حمزه؟س؟ دم درب که میخواستیم وارد بشویم استاد ما حاجآقای موسوینژاد به حاجآقای واله گفتند که این امامزادۀ شهر شما خودی هم نشان دادند یا نه؟ مثلاً جایی آثاری، چیزی از حضورشان نمایان است یا نه؟ وقتی این جمله را گفتند حاجآقای فرمودند: بله. بعد نقل کردند که: فلان سید بزرگوار عالِم برای زیارت حضرت سید حمزه؟س؟ آمدند به شهر ما وقتی خواستند وارد بشوند مکثی کردند آنجا یک نگاهی به گنبد حضرت کردند و تأملی. نگاه نافذ خاصی! چه شده؟ چه خبر است؟

حاجآقای واله برای آقای موسوینژاد نقل کردند _ بنده هم شاهد قضیه بودم _ به آن آقا سید فرمود من امامزادۀ عظیمالشأن را میبینم الان آنجا هستند و ناراحت، شاید هم فرمودند گریه میکنند و دارند به جمع ما میگویند به نمازهایتان اهمیت بدهید! ما که نماز میخواندیم این مدل شما نماز نمیخواندیم، به فکر نمازهایتان باشید! این جمله را در آن سفر حاجآقای واله برای حاجآقای موسوینژاد به عنوان کرامتی از حضرت سید حمزه؟س؟ نقل کردند. واسطهای هم نداشت یعنی من از حاجآقای واله نقل میکنم و حاجآقای واله از آن سید بزرگواری که خودشان اهل این جهات بودند و یک روشنایی‌هایی داشتند. 

سفر فرهنگی

روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان · 1404/3/27 20:56 ·

ناقل: حجة‌السلام شیخ علی احدی 

نکتۀ دیگر اینکه این سفر (سفر به فِرگ کاشمر) گرچه سفر تفریحی بود ولی این دو (مرحوم حاج‌آقای موسوی‌نژاد و مرحوم حاج‌آقای واله) مقیّد بودند از هر فرصتی استفاده کنند، در همان فرصتها ایشان چند تا منبر رفتند، اولا در روستا منبر میرفتند چه با صفا! با چه روضههای جانسوزی و با چه مطالب و نصیحتهایی. در واقع سفر شد فرهنگی. آنچه که نمود نداشت تفریح بود! بیشتر منبر میرفتند، صحبت میکردند، دیدار با علما و بزرگان. 

خدا رحمت کند از کسانی که حاجآقای واله خیلی به ایشان ارادت داشتند مرحوم حاجآقای پیشنمازی بودند. سید بزرگوار، امام جماعت مسجد جامع. طرفینی به هم ارادت داشتند. ملاقات با ایشان و بعضی بزرگان انجام می‌شد.
 

سفر به فِرگ کاشمر

روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان · 1404/3/27 20:53 ·

ناقل: حجة‌السلام شیخ علی احدی 

بهار سال 64 یا 65 بود که خدمت استادمان حاجآقای موسوی‌نژاد عرض کردم شما تا کنون به منزل ما در روستای فِرگ کاشمر نیامده‌اید، الآن هوا خیلی خوب است اگر دعوت مرا بپذیرید عازم کاشمر شویم. ایشان قبول کردند و در ضمن فرمودند که حاجآقای واله را دعوت کنید که همه با هم برویم. 

حاجآقای واله پدر مرا دورادور می‌شناختند و از همشهری‌هایشان تعریف او را شنیده بودند لذا قبول کردند و سه نفری با اتوبوس راهی کاشمر شدیم _ اجازه ندادند که ماشین بگیریم _ از این سفر دو سه روزه چند نکته بگویم که هر کدامش یک جهت آموزندگی دارد: 

یکی اینکه برای مردم جای تعجب داشت این سادگی و خاکی بودن این دو بزرگوار، به‌خصوص حاجآقای واله بود. ایشان خاکی بودند، متواضع بودند، تشریفات دور و برشان نبود و همینکه خودشان هم بارها می‌خواندند که از صفات مؤمن این است که بیتکلّف باشد و زحمت برای دیگران درست نکند.

یادم هست در روستا بعد از ناهار، دسته‌جمعی در باغ‌های اطراف کمی قدم زدیم، بعد از چند دقیقهای قرار شد آنجا استراحت کنند اما ما پیشبینی نکرده بودیم که بخواهیم پتو و امکانات ببریم، اما این دو بزرگوار همان در کف بیابان قبایشان را زیر سرشان گذاشتند و قشنگ راحت قدری خوابیدند. اصلا این اطرافیان ما مانده بودند که این چطور اخلاقی است! این نداشتن تکلف یک مطلب مهم بود در آن سفر.

صداقت

روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان · 1404/3/26 19:35 ·

ناقل: حجة‌السلام شیخ علی احدی 

حاجآقای واله و همۀ کسانی که در مکتب اهل بیت؟عهم؟ تربیت شده‌اند با مردم با اطرافیانشان با دانشپژوهانشان با مستمعینشان صادق بودند. صداقت داشتند. این مردم اگر حس کنند آن خطیب، آن سخنران، آن استاد در گفتار صداقت دارد، خیلی زود اثر میپذیرند. 

یک وقتی ایشان در منبر دربارۀ آیین همسرداری صحبت می‌کردند که ما مردها باید درست زندگی کنیم، باید نسبت به همسر، نسبت به بچهها این نکات را رعایت کنیم. بعد فرمودند اینطور نیست که آدم بگوید من بلد هستم و راحتم و کاری ندارد. شاه بیت حرفم این قسمت است که فرمودند طلبهها! من خودم _ اشاره به خودشان کردند _ من خودم بیتعارف به شما بگویم اول زندگی بلد نبودم چطور زندگی کنم! یک وقت کسر شأنتان نباشد و به شما بربخورد که ما بلد هستیم، ما اهل مطالعه هستیم، نخیر من خودم _ به خودشان اشاره می‌کردند_ هم بلد نبودم روش همسرداری را ... این یک نمونه‌ای است که همان صادق بودن، بیتعارف بودن ایشان را به وبی نشان می‌دهد.

اگر گاهی مثلاً یک شبی موفق به نماز شب نشده بودند، خیلی راحت میگفتند ما که دیشب برای نماز شب خواب ماندیم یا مثلا دیشب توفیق پیدا نشد. این صداقت با مردم روش عملی است که خیلی تبلیغ را تأثیرگذار میکند. البته این صداقت منافاتی ندارد انسان حافظ اسرار باشد. آن به جای خودش، هر حرفی را هر جا نزند. اینها هر کدام یک مرز خاص خودش را دارد. 

ناقل: حجة‌السلام شیخ علی احدی 

نکتۀ بعدی که هم برای اهل منبر خوب است و هم اساتید و هم همۀ کسانی که در فضای مجازی فعالیت دارند، برای ما هم خیلی جالب بود این است که گاهی در منبر و در خطابه یا در مقاله لازم است شما به یک ناهنجاری اشاره کنید، روش عملی مرحوم حاجآقای واله که مستند به دین هم هست و تجربه هم همین را میگوید این بود: زمانی که میخواستند در منبر به یک ناهنجاری اشاره کنند با یک مقدمهای آن را میگفتند که نتیجهاش این نشود که در جامعه قبح این مسائل از بین برود. مثلاً یادم هست وقتی میخواستند این ماجرا را بگویند که جوانی آمد خدمت رسول خدا؟صل؟ عرض کرد که به من اجازه بدهید زنا کنم، آزاد باشم با هر کس دلم خواست زنا کنم! و حضرت خیلی با ملاطفت فرمودند یک سؤال از تو دارم، اگر پس از تو نفر بعدی هم آمد و این مجوز را خواست، بدهم یا ندهم؟ اگر مجوز ندهم که میگویند فرق ما با آقای فلانی چه شد؟ و اگر منِ پیغمبر به همه مجوز بدهم بگویم هر کاری دلتان میخواهد بکنید، احتمال نمیدهی این وسط ناموس خودت هم در معرض قرار بگیرد؟ آن جوان خیلی جا خورد و نسبت به اشتباهش متنبه شد. سپس حضرت دستشان را روی سینۀ او گذاشتند دعا کردند: خدایا اشتباهات گذشتۀ این جوان را بیامرز و از این به بعد هم او را حفظ کن و مواظبش باش که آلوده نشود. 

حالا این داستان را حاجآقای واله چگونه نقل می‌کردند؟ میفرمودند جوانی آمد خدمت نبی مکرم؟صل؟ تقاضای زشتی داشت، خیلی بد، العیاذ بالله! العیاذ بالله! العیاذ بالله! اجازه گرفت که من با ناموس دیگران بتوانم کار زشت انجام بدهم. دقت کنید شیوۀ بیان طوری است که اگر یک نوجوانی هم نشسته پای منبر، زشتی کار را بفهمد.

امروزه متاسفانه برخی سخنرانان ما گاهی خیلی راحت میگوید یک جوان آمد تقاضای زنا داشت! خب اینجوری قبح زنا میریزد. یا مثلا ایشان وقتی میخواستند بگویند یک جوانی شراب خورد به این راحتی نمیگفتند که عادی‌سازی شود؛ می‌فرمودند: خدا نکند هیچ جوانی مبتلا شود! خدا نکند! از بلا به دور باشد! به یک غلطی کرد! شرابی خورد! با عبارات مختلف زشتی کار را بیان می‌کردند. 

روش نقد

روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان · 1404/3/26 19:28 ·

ناقل: حجة‌السلام شیخ علی احدی 

نکتۀ دیگری که هست باز برمیگردد به روشی که ایشان برای نقد دیگران داشتند. گاهی، مثلاً پیش میآمد بعضی از ذاکرین اهل بیت؟عهم؟، در حضور ایشان روضهای میخواندند که یک مقدار قابل تأمل بود یعنی شاید از نظر سند آن اتقان و استحکام را نداشت. شیوۀ برخورد ایشان خیلی برای ما جالب بود؛ ایشان اولاً وسط منبر از آن مداح تجلیل میکردند، نه به دروغ! واقعیات را میگفتند. میگفتند: اینها احساسات پاکی دارند و خدمت میکنند به اهلبیت، ما احترام قائلیم. ابتدا یک مقدار تجلیل میکردند. بعد اگر لازم بود که در جلسۀ عمومی سربسته مطلبی را بیان کنند، میفرمودند هم ما منبریها هم آقایان ذاکرین اهل بیت؟عهم؟ باید دقت کنند که مطالبی که میخوانند و مطالبی که ما میخوانیم باید مستند باشد. آن آقا این مطلب را میگرفت که یک جای کار ایراد دارد. چرا حاج‌آقا اینجا عمومی میفرمودند؟ جهتش این است که بعضی چیزها را عالم دین باید خصوصی به خود شخص بگوید آن به جای خودش درست، ولی وظیفۀ مبلغ دین این است که گاهی روشنگری عمومی داشته باشد یعنی اگر مردم مطلب خطایی شنیده‌اند باید برای همان مردم اصلاح شود در ضمن مردم بفهمند که خطیب و عالم دین بی‌تفاوت از کنار این مطلب نگذشت؛ اظهار نظر کرد. البته این تذکر به‌گونهای بود که شخصیت آن طرف له نمیشد و ضمنا شبههای هم در ذهن مردم نمیآید که مثلاً این آقایان ممکن است روی حسادت و رقابت بخواهند به همدیگر تذکر بدهند. 

من خودم از همان زمان این را از ایشان آموختم؛ گاهی که میخواهم مثلا به همکاران، ذاکرین اهل بیت؟عهم؟ یا آقایان دیگر تذکری بدهم ابتدا آن جنبههای مثبت قضیه را بیان می‌کنم. 

گاهی هم حاجآقای واله آن فرد را بعد از جلسه، خصوصی صدا میزدند _ من چند بار که دیده بودم _ آنجا هم حاجآقا حرمت آن مداح را کاملا رعایت میفرمودند و تعریف میکردند.

از آن طرف هم گاهی میدیدم چهرۀ ایشان سرخ شده است. اصلا وقتی حاجآقای واله از یک موضوعی عصبانی میشدند در چهرۀ ایشان مشخص بود. چرا؟ چون یکی از وظائف علمای دین این است که حافظ مرزها و حدود الهی باشند. خیلی حاجآقا از انحرافات و خرافات رنج میبردند، با تمام وجودشان تذکر میدادند که آقا این چه مطالبی است که شما میخوانید؟ نخوانید! حرفها باید محکم باشد! چیزی که هتک اهلبیت؟عهم؟ است چیزی که منجر به نسبت دادن ذلت به اهلبیت؟عهم؟ است این را نخوانید! اینها درست نیست!

یعنی جمع بین هر دو طرف، هم چهرۀ ایشان و نحوۀ تذکر نشان دهندۀ عمق دلسوزی ایشان و حساسیت ایشان راجع به باید کسانی که بلندگو و تریبون دینی دارند باید دقیق صحبت کنند و دقیق بخوانند و هم از آن طرف حفظ حرمت میشد.

انتقادپذیری و شاگردپروری

روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان · 1404/3/26 19:23 ·

ناقل: حجة‌السلام شیخ علی احدی 

حاجآقای واله به شدت روحیه انتقادپذیری را در خودشان تقویت کرده بودند و این کار آسانی نیست. بارها میشد از منبر که پایین میآمدند به ما طلبهها میگفتند اگر اشکال و ایرادی در صحبتهای من هست بگویید که حلش کنم! و حاجآقا طوری شاگردپروری میکردند که با اینکه همه شاگردان حاجآقا حساب میشدیم ولی رویمان میشد، میدان میدادند. گاهی میگفتیم: مثلاً این مطلب اینطوری است و آن مطلب آنطوری است، حاجآقا توضیحاتی میفرمودند. 

قبل از منبر هم _ بارها یادم هست _ به ماها که اطرافشان بودیم میفرمودند که اگر نکتهای هست که من باید در منبر بگویم شما یادآوری کنید. خب این قسم از خاطراتی که خیلی از دوستان با حاجآقا دارند نشان‌دهندۀ هم روحیۀ انتقادپذیری است و هم از طرفی شاگردپروری است که در واقع شاید ایشان نیاز به اینکه ما بخواهیم نظر بدهیم نداشتند، استاد سخن بودند ولی به جهت اینکه شاگردپروری کنند و به بچهها یاد بدهند که طلبهها شما هم باید اینطوری باشید؛ انتقادپذیر باشید، از دیگران بخواهید به شما انتقاد کنند، تذکر بدهند، ناراحت نشوید. و ضمنا آن طلبهها وقتی آن‌طور مورد خطاب حاجآقای واله قرار میگرفتند شخصیت هم پیدا میکردند. همچنین مطالب را هم خوب گوش میکردند چون قرار است بعد از منبر خدمت حاجآقا مثلاً نقدی بیان کنند. اینها نکاتی است که برای معلمها برای کسانی که در مسائل فرهنگی، تعلیم و تربیت حالا چه در آموزش و پرورش و چه در حوزه هستند میتواند نکات مفیدی باشد که باید از آن استفاده کنند. 

سابقۀ آشنایی

روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان روح الله شفیعیان · 1404/3/26 19:20 ·

ناقل: حجة‌السلام شیخ علی احدی 

سابقۀ آشنایی حقیر با استاد ارجمند به چند سال قبل از انقلاب اسلامی برمیگردد، آن وقت‌هایی که با مرحوم پدرمان برای زیارت میآمدیم مشهد؛ ابوی ما مقیّد بودند نمازشان را عمدتاً در مسجد ملّاحیدر بخوانند. در مسجد ملّاحیدر مرحوم آیتالله مروارید امام جماعت بودند و آن موقع حاجآقای واله آنجا بین الصلاتین چند دقیقهای صحبت میفرمودند. آری اولین بار گوش ما با اسم ایشان و مطالب ایشان آنجا آشنا شد و بعدها با آمدن بنده به مشهد در سال هزار سیصد و پنجاه و چهار آشنایی ما خدمت ایشان بیشتر شد. جهتش هم این بود که حاجآقای واله ارتباط خاصی با مدرسۀ مرحوم آیتالله موسوینژاد أعلی‌الله‌مقامه داشتند، تشریف می‌آوردند آنجا برای حدیثخوانی و آموزش حدیث، و خب طبعاً این آشنایی و ارادت ما بیشتر شد چنانکه تا آخر عمر شریف ایشان خدمتشان میرسیدیم. هم درسهای اخلاقی که ایشان در مشهد داشتند و هم منبرهای بسیار تأثیرگذاری که در منازل علمای مشهد مثل مرحوم آیتالله مروارید، مثل مرحوم آیتالله موسوینژاد داشتند که آنها هم خودش باز یک مقولۀ جدایی است که میشود دربارۀ آن صحبت کرد. 

به هر حال شخصیت حاجآقای واله به‌گونهای است که با یکی دو ساعت نمیشود مطلب را ادا کرد ولی یک چند نمونه از آنچه که بنده خودم توفیق داشتم خدمت این استاد بزرگ اخلاق باشم به عنوان درس عملی خدمت شما ارائه می‌کنم